سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمیم حضور

چه روزهایی بود. روزهایی که شنیدن نامت لرزه بر اندامم می انداخت. خوب یادم می آید که شنیدن نامت، فقط شنیدن نامت کافی بود که چشمانم خیس اشک شود. در همان روزها بود که در و دیوار اتاقم را سرشار از یاد و نام تو کردم. با انواع نوشته ها و پوسترها. چه روزهایی بود؛ روزهای عاشقی...

غروب

اما امروز دلم سخت تر از سنگ های کوه شده. نه تنها نامت،‌که یادت هم بر من اثر نمی گذارد. این روزها نه از غم فراق خبری است و نه از گریه و اشک. دیگر هیچ بارانی قلب غبار آلودم را پاک نمی کند. دیگر هیچ ابری حتی از بالای کویر دلم نمی‌گذرد. گل زیبا از زمین مناسب سر بیرون می آورد نه از دل سنگ. چقدر زود گلستان وجودم پژمرد. چقدر زود سرای دل را از نامت پاک کردم. چقدر زود یادت را از یاد بردم.

تو راست می‌گویی عزیزم. این را از چشمانت فهمیدم. دوستت نداشتم. یا لااقل در دوستی ام ثابت قدم نبودم. آخر در دلی که محبت تو باشد جای هوس ها و محبت این دو روز دنیا نیست. آنقدر در این مرداب تنگ دنیا فرو رفتم، که خیلی زود فراموشت کردم. زیبایی های اینجا آن چنان فریبم داد که نگاه محبت آمیز چشمانت را به آن فروختم.

چه خوب بود آن روزهای عاشقی و چه سرد و بی روح است این زندگی بدون یاد تو. همیشه شنیده بودم که تو روح زندگی هستی اما الان با تمام وجود درک کردم. از کسی شنیدم ـ خدا رحمتش کند ـ که می‌گفت تو معنای زندگی هستی، تویی بهار فصل ها و اکنون آن را تجربه کردم. چه بی مفهوم است زندگی کردن وقتی نگاه تو بر آن نباشد، چه بی رنگ است هستی وقتی تلالا چشمان تو بر آن نباشد.
عزیز دلم، مهدی جان! خسته شدم از این همه دوری. از اینکه تو را در این مدت تنها گذاشتم. از اینکه در خاطرم همه چیز بود مگر یاد تو. شرمنده ام. و نمی دانم این بار که میخواهم با چشم دل نگاهت کنم، چگونه در دیده ات نظر کنم. این بار که دوباره میخواهم با تو آشتی کنم... .


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 2:31 صبح توسط حضور نظرات ( ) | |

ماه رمضان گذشت، کجایی مهدی جان؟

 

باورم نمی شود. نیمی از ماه رمضان گذشت و زندگی همچنان یکنواخت می گذرد. مثل ماه های قبل. از این زندگی بی روح به ستوه آمده ام. از این زندگی بی هدف. خدایا به سوی تو شکایت می کنم...
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا
بار الاها ! کجاست پیامبرمان تا به زندگی ما روح و معنا ببخشد. شکایت می‌کنم به سویت از نبود پیامبرمان. از نبود مقتدایمان. کاش بود و قلبمان را نرم می کرد.
وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ شِدَّةَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا وَ وُقُوعَ الْفِتَنِ بِنَا
آه از این روزگار سخت. آه از این رنج زمانه. فریاد می کشم به بلندای سال های دراز غیبت اماممان. کجاست او که بر دستانش بوسه زنیم؟ کجاست کسی که هرگاه آلوده شویم، با نگاه بر چشمان زیبایش غبار قلب را بزداییم. دشواری ها از بالا و پایین بر سرمان فرود می آید و پناهگاهمان را گم کرده ایم.
ماه رمضان رو به آخر است و دستانمان خالی است. ما را ببخش اگر خطاکاریم که مقتدایمان را گم کرد ایم. همچون کودکی که دستش از دست پدر رها شود؛ زمانه بین ما و پدرمان فاصله انداخته. اگر بیراهه رفته ایم، پدر بالای سر ما نبوده؛ خودت به رحمتت از ما درگذر و در این ماه عزیز دستمان را در دست پدر قرار ده.
وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ تَقَرُّ عَیْنُنُا بِرُؤْیَتِهِ
چه زیباست روزه گرفتن در کنار مهدی(ع). چه زیباست افطار کردن بر سر سفره اش. چه زیباست ماه مهمانی خدا را سپری کردن در حالی که مهمان سفره ی فرزند فاطمه ی زهرا(س) باشی.
محبوب من! این چشم ها را در همین ماه نورانی به نور ولیت روشنی بخش...

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/5/27ساعت 5:27 عصر توسط حضور نظرات ( ) | |

پرده‌ی اول
قُل ما یَعبَؤُا بِکُم ربّی لولا دُعاءُکُم(فرقان، آیه 77)
ای رسول ما، به امت بگو: اگر دعای شما نبود، خدا به شما هیچ توجهی نمی کرد .
 «دعا» واژه ای است که از دوران کودکی با آن آشنا هستیم. معمولا هروقت با مشکلی روبرو می شویم که دیگران قادر به حل آن نیستند، واژه‌ی دعا در ذهنمان تداعی می‌شود و به سوی «مشکل گشای عا لم» می‌رویم.
وقتی روح خود را در آسمان دعا به پرواز در‌می‌آوریم؛ مطمئنیم که به بهترین تکیه گاه تکیه کرده و از بهترین کس، حاجتمان را طلب کرده‌ایم.

پرده‌ی دوم
فرض کنیم رفیقی داریم که کار مهمی را برای ما انجام داده است. کار او بسیار بزرگ بوده، طوری که تمام عمر و هستی خود را مدیون او شده‌ایم. هر طور شده می‌خواهیم کارش را جبران کنیم. می‌خواهیم لطفی را که به ما کرده پاسخ گوییم. احساس می‌کنیم تنها تشکر زبانی کافی نیست و باید عملاً احسانش را جبران کنیم. اما کاری از دستمان بر نمی‌آید. یا اینکه آنقدر مسئله مهم بوده که هر کاری هم برایش انجام دهیم باز هم حق رفیقمان را ادا نکرده‌ایم. چه کنیم؟

پرده‌ی سوم
کیست که ریزه خوار سفره‌ی احسانش نباشد؟ کیست که طعم لطف بی منتش را نچشیده باشد؟ «باران رحمتش همه جا را گرفته و خوان نعمتش همه جا کشیده»
چون او هست خداوند به بندگان خود، هستی داده و به یمن قدومش خدا بندگانش را روزی می دهد. «ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض والسماء»«با بقای او دنیا باقی است و به یمن او موجودات روزی داده می‌شوند و با وجود او آسمان و زمین ثابت هستند»
اگر نفس می‌کشیم مدیون نفس‌های گرم اوییم. زنده‌ایم چون او زنده است و زندگی می‌کنیم چون او حیات دارد.
دستی مهربان تر از دست پدرانه‌اش و رفیقی دلسوزتر از او سراغ داریم؟«الامام الانیس الرفیق»«امام همدمی مهربان است» والبته وجود نازنین حضرتش از رفیق صمیمی هم به ما نزدیک تر است: «الامام...الاخ الشقیق» «امام برادری از پاره‌ی تن است»

پرده‌ی آخر
چه نعمتی بالاتر از حیات و چه لطفی بالاتر از نعمت هستی؟ حال که نه یک روز، نه دو روز، که تمام هستی خود را مدیون رفیق مهربان، امام زمانمان هستیم؛ برای او چه کرده‌ایم؟ یک بار از او تشکر کرده‌ایم؟ چگونه می‌توان آن همه لطف و محبت حضرت را(محبت مادرانه) را پاسخ گفت؟ بشنویم پاسخ خود را از کلام امام صادق(ع):
«... هکذا انتم لو فعلتم لفرج الله عنا فأما اذ لم تکونوا فإن الأمر ینتهی الی منتهاه»
«... اگر شما (برای فرج حضرت مهدی دعا و گریه و زاری) کردید، خداوند بر ما فرج خواهد داد، ولی اگر چنین نباشید(و دعا نکنید) غیبت تا آخرین مرحله را طی خواهد کرد»
حال این ما و این هم رفیق غایبمان. برای تشکر از او برایش دستی به دعا خواهیم برداشت یا نه؟


نوشته شده در شنبه 89/3/22ساعت 6:59 عصر توسط حضور نظرات ( ) | |

فراخوان طرح بزرگ دعا برای ظهور حضرت مهدی

دوستان عزیز و دلدادگان اهل بیت؛سلام!
احادیث متعدد اهل بیت دعای دسته جمعی را مؤثرتر از دعای تک نفری دانسته‌اند.
ما هم بر این اساس ساعت 12 هرشب جمعه(پنج‌شنبه شب) را
«لحظه دعای همگانی شیعیان برای ظهور صاحب الزمان»
اعلام می‌کنیم.
تا در این ساعت تمام شیعیان در هر مکانی که هستند، دست به دعا بردارند و ظهور مهدی فاطمه را، از پروردگار جهان بخواهند.
باشد که خداوند متعال با دعای جمعی محبان امام زمان، در ظهور حضرتش تعجیل فرماید
هدف از این طرح، آن است که همه‌ی مردم ایران، بلکه شیعیان بیرون از مرزهای ایران از آن اطلاع پیدا کرده و هر شب جمعه ساعت 12برای امام غیب دعا کنند.
لذا خواهشمندیم به هر طریقی که می‌توانید این طرح عملی را به آگاهی دیگران برسانید.
 راه‌های اطلاع به دیگران می‌تواند شامل: گفتن به دوستان، قرار دادن این طرح در وبلاگ و سایت خود؛ با استفاده ازsms؛ ایمیل به دوستان؛ پیام گروهی به add list درyahoo؛ بیان این طرح در چت روم‌ها و ... باشد.
وعده‌ی ما: هرشب جمعه، ساعت12

در صورتی که مایلید در این طرح شرکت کرده  به دیگران اطلاع دهید از طریق نظرات وبلاگ اطلاع دهید



نوشته شده در شنبه 88/5/31ساعت 8:15 عصر توسط حضور نظرات ( ) | |

خضوع عیسی بن مریم در مقابل علی بن ابی طالب

13رجب ولادت امیرالمؤمنین، حضرت علی (ع) مبارک باد!

حضرت عیسی یکی از پیامبران اولوالعزم است و از این لحاظ جایگاه ویژه‌ای در بین دیگر پیامبران دارد. از طرف دیگر خداوند او را ((آیه و نشانه)) برای جهانیان قرار داده که این هم یکی دیگر از ویژگی های آن حضرت است است.
خداوند در قرآن، خطاب به مادر حضرت عیسی می فرماید: «وَ لِنَجْعَلَهُ آیَهً لِلنّاسِ وَ رَحْمَهً مِنّا وَ کانَ اَمْراً مَقْضِیّا»
(( و عیسی را آیت و نشانه‌ای برای مردم و رحمتی از جانب خویش قرار می‌دهیم و این امری است انجام یافته))

معجزاتی که به دست حضرت عیسی انجام گرفته بسیار شگفت انگیز است به طوری که افرادی از قومش معتقد به الوهیت(خداوندی) ایشان شدند. از جمله‌ی این معجزات این بود که در نوزادی با مردم سخن گفت. و یا این که به پرنده ی بی جانی که از گل درست شده بود می‌دمید. پرنده جان می‌گرفت و در مقابل دیدگان حیرت‌زده‌ی مردم پرواز می‌کرد.
به نظر شما دلیل توجه بسیار خدا به پیامبرش و ((آیت و نشانه)) کردن او برای مردم چیست؟ برای پاسخ به این سؤال در مقابل امام ششم زانوی ادب زده و گوش جان به کلام ایشان می‌سپاریم:
مفضل می‌گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: «لا أقام الله عیسى ابن مریم آیة للعالمین إلا بالخضوع لعلی»
((خداوند، عیسی بن مریم را نشانه‌ای برای جهانیان قرار نداد، مگر به دلیل خضوعش در مقابل علی بن ابی طالب))
(بحارالأنوار ج26، ص 294)
به راستی که مقام و منزلت امیرالمؤمنین تا چه اندازه رفیع است! پیامبر اولوالعزمی مانند حضرت عیسی جایگاهش را به خاطر خضوعش در برابر جایگاه بلند امیرالمؤمنین به دست می‌آورد. پیامبری با این منزلت که بارها در قرآن تمجید شده، ((آیه للناس)) نامیده شده و این همه معجزه به دست توانای او ظاهر شده است؛ در مقابل عظمت و شکوه حضرت امیر، سر فرود آورده و خاضع است.
پس وقتی حضرت عیسی به خاطر خضوع و احترام در برابر علی بن ابی طالب چنین مقامی را به دست می‌آورد، مقام و بزرگی خود امیرالمؤمنین چه اندازه است. کدامین قلم را یارای تحریر آن مقام رفیع است؟ کدامین شاهین بلندپرواز را توانایی رسیدن به آفاق آسمان علم علی است؟ به راستی که زبان قاصر ما در برابر بزرگی و عظمت آن حضرت بسیار ناتوان است. توصیف معصوم را باید از زبان معصوم شنید. و این است کلام رسول خدا در وصف مولا امیرالمؤمنین(ع):
«و الذی نفسی بیده لو لا أنی أشفق أن یقول طوائف من أمتی فیک ما قالت النصارى فی ابن مریم لقلت الیوم فیک مقالا لا تمر بملإ من الناس إلا أخذوا التراب من تحت قدمیک للبرکة»

(( [ای علی!] قسم به خدایی که جان من در قبضه قدرت اوست، اگر این دلهره را نداشتم که افرادی از امتم درباره تو بگویند،  آنچه را که مسیحیان درباره ی عیسی بن مریم گفتند؛ امروز درباره ی تو سخنی می گفتم که از کنار هیچ کس عبور نمی کردی مگر اینکه خاک زیر پای تو را برمی داشتند و با آن تبرک می جستند.))(شرح‏نهج‏البلاغة ج : 5 ص : 4)

 


نوشته شده در دوشنبه 88/4/15ساعت 5:36 عصر توسط حضور نظرات ( ) | |

   1   2   3      >

قالب وبلاگ : قالب وبلاگ